غمگینم ...
از خود خسته ام ...
دیشب نماز شبم قضا شد
و نماز صبحم هم هنگامی خواندم که آسمان سفید شده بود و در شرق کمی صورتی...
نماز شب شرط چهلم نبود ولی .. غمگینم که می توانستم بخوانم و نخواندم ...
من هیچ کس نیستم ...
یه بدبخت همیشه تنها ...
از خدا نا امید نشده ام .
از خودم دیگر بردیه ام !
حتی یک آن نفسم به خودم واگذاشته بشه .. من هیچم ...
هیچ !
نوشته شده توسط: چهلم